مریم رستگار، بیبی سی
به روز شده: ۱۵: ۳۷ گرینویچ – دوشنبه ۱۹ آوریل ۲۰۱۰ – ۳۰ فروردین ۱۳۸۹
در بریتانیا هشت نفر از نمایندگان پارلمان، با ارسال درخواستنامهای به دفتر جایزه نوبل در نروژ، انجمن جهانی اسپرانتو را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل سال ۲۰۱۰ میلادی کردهاند. در نامه هشت نماینده پارلمان بریتانیا آمده است: «فعالیتهای انجمن جهانی اسپرانتو (Universala Esperanto-Asocio) به تنوع زبانی، حفظ دموکراسی، آزادی بشر و ایجاد فرهنگی
جهانی کمک میکند که همه اینها در ایجاد و حفظ صلح مؤثر است. درنتیجه با توجه به تأثیر فعالیتهای این انجمن در ایجاد تفاهم بینالمللی که عاملی اساسی در برقراری

صلح جهانی است، این انجمن نامزد دریافت جایزه صلح نوبل میشود.»
اسپرانتو، زبانی بینالمللی است که در سال ۱۸۸۷ میلادی از طرف دکتر لودویک لازاروس زامنهوف، پزشک و زبانشناس لهستانی به جهان معرفی شد. آقای زامنهوف معتقد بود که داشتن زبان بین المللی مشترک به برقراری ارتباط بین مردم کشورهای مختلف کمک میکند. او با در نظر گرفتن محدودیتهای مربوط به یادگیری زبانهای مختلف و نیز نظراتی که درباره تسلط فرهنگی کشورهای استعماری در جهان وجود داشت، به فکر ابداع زبانی جدید افتاد که به هیچ کشور یا ملیت خاصی وابسته نباشد.
آقای زامنهوف با چندین زبان از جمله روسی، لهستانی، آلمانی، فرانسه، لاتین، یونانی، عبری، انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی و لیتوانیایی آشنا بود و با در نظر گرفتن شرایط و ویژگیهای هر یک از این زبانها، توانست ساختار و قوانین دستوری سادهای را برای زبانی جدید تعریف کند. واژههای مورد استفاده در این زبان هم ابداعی یا برگرفته از زبانهای دیگر است.
پرینوش صنیعی، نویسنده و از کسانی که سالها پیش زبان اسپرانتو را فراگرفته و به این زبان مسلط است، با این توضیح که معمولاً دستور زبان و گرامرهای سنگین، از مشکلات افرادی است که میخواهند زبان جدیدی یاد بگیرند، میگوید: «اسپرانتو ۱۶ قاعده دستوری اصلی دارد که میتوان آنها را در مدتی کوتاه یاد گرفت. برای یادگیری واژهها هم کافی است که ریشه اصلی کلمه یاد گرفته شود و بعد، با استفاده از دستورهایی ساده، این ریشه را به صورت اسم، صفت یا قید درآورد و دایره واژگان را به طور تصاعدی گسترش داد. قوانین سادهای هم برای ترکیب کلمهها در جملههای اسپرانتویی وجود دارد که میتوان در مدتی کوتاه آنها را یاد گرفت.»
او آغاز دوره انسانگرایی در جهان و توجه به اینکه تمام انسانها، حقوق مساوی دارند را زمینهساز تعریف و ابداع زبان اسپرانتو میداند و اضافه میکند: «با شروع نهضت انسانگرایی در جهان، این دیدگاه به وجود آمد که انسانها برای برقراری ارتباط با هم، باید در شرایط مساوی باشند و از آنجا که زبان، مهمترین وسیله ارتباطی است، باید شرایط به گونهای فراهم شود که یک ابزار ارتباطی با شرایط مساوی در اختیار همه قرار بگیرد، یعنی زبانی وجود داشته باشد که زبان دوم همه و نه زبان مادری کسی باشد.»
خانم صنیعی اضافه میکند: «این بحثها در حدود ۱۰۰ سال پیش مورد توجه روشنفکران قرار گرفت و در نهایت دکتر زامنهوف در لهستان که به بیش از ۲۰ زبان دنیا مسلط بود، زبان جدیدی را به نام اسپرانتو تدوین کرد و گروههای روشنفکر هم هرکدام به نوعی به او پیوستند.»
او درباره زمان و چگونگی ورود زبان اسپرانتو به ایران میگوید: «به دنبال به وجود آمدن یک دیدگاه روشنفکرانه و انسانگرایانه، این زبان جدید تعریف شد و روشنفکران همه جا با آن ارتباط برقرار کردند. چنین شرایطی در ایران هم حاکم بود. ولی مسئله این است که باید دید در حدود ۱۵۰ سال پیش، چند نفر روشنفکر در ایران حضور داشتند و به همین نسبت هم زبان اسپرانتو وارد ایران شد.»
پرینوش صنیعی میگوید: «برخی معتقدند که اعتصام الملک، پدر پروین اعتصامی، واردکننده یا معرف زبان اسپرانتو به ایران بوده است. احمد کسروی هم برای چندین سال مجلهای منتشر میکرد که مطالبی درباره اسپرانتو در آن چاپ میشد. در زمان افتتاح دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ خورشیدی هم زبان اسپرانتو از مطالب درسی دانشگاه بود و کلاً جامعه روشنفکری ایران به زبان اسپرانتو تمایل داشت.»
با این حال، زبان اسپرانتو همیشه با استقبال روبهرو نبود. در دورهای از تاریخ، میزان اقبال به این زبان به حدی بود که مسولان برخی کشورها را به تردید در باره ماهیت آن انداخت و طبیعتاً مقابله با آموزش این زبان هم شروع شد. در دوره حکومت هیتلر در آلمان، برخی از افرادی که به زبان اسپرانتو صحبت میکردند (اسپرانتیستها) و آن را آموزش میدادند، زندانی شدند و مواردی از اعدام اسپرانتیستها در دوره حکومت استالین در روسیه هم گزارش شده است.
به گفته پرینوش صنیعی، آن زمان به اسپرانتیستها حمله میشد، چون زبان جدیدی بلد بودند که با آن میتوانستند با افرادی از کشورها و جوامع دیگر ارتباط برقرار کنند و به دلیل همین ارتباطات بینالمللی، به آنها اتهام جاسوسی زده میشود. او میافزاید: «در ایران هم تقریباً چنین شرایطی حاکم بود و میگفتند که اسپرانتو زبان بهاییها است و هرکس آن را یاد میگیرد، بهایی است.»
برخورد با آموزش و یادگیری زبان اسپرانتو در سطح جهانی، باعث شد این زبان در لایههای زیرین جوامع باقی بماند، ولی به مسیرش ادامه دهد. خانم صنیعی درباره این روند در ایران یادآور میشود: «در اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، اقدامات ناصرالدین صاحب زمانی، نویسنده و روانشناس ایرانی، باعث شد زبان اسپرانتو دوباره در ایران موردتوجه قرار بگیرد.» او توضیح میدهد: «بررسی مسائل مربوط به ایران و جوانان، محور اصلی فعالیتهای دکتر صاحب زمانی بود. او اعتقاد داشت که جوانان ایران فقط یک چیز کم دارند و آن وسیلهای است که بتوانند با جهان در ارتباط باشند تا با آخرین دستاوردهای علمی و فرهنگی دنیا آشنا شوند و داشتههایشان را هم به راحتی به جهانیان عرضه کنند. او معتقد بود که این وسیله باید به حدی ساده باشد که جوانان ایران آن را زود یاد بگیرند و از آنجا که او خودش در دوره جوانی با زبان اسپرانتو آشنا شده بود، به این نتیجه رسید که این زبان میتواند وسیله ارتباطی خوبی برای جوانان ایران باشد، چون هر وقت یک ابزار بینالمللی به جوانان ایران دادهشده است، درخشیدهاند و نشان دادهاند که تواناییهای بالایی دارند.»
به گفته پرینوش صنیعی، «در حدود سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ خورشیدی، کلاسهای آموزش اسپرانتو به طور محدود، خیلی خصوصی و با حضور عده کمی تشکیل میشد، ولی بعد در مدرسه» روش نو «تحت ریاست یمینی شریف، کلاسهای بزرگی برای آموزش اسپرانتو تشکیل شد که بهشدت مورد استقبال قرار گرفت و خیلی از اسپرانتیستهای قدیمی ایران، در همین کلاسهای آموزشی این زبان را یاد گرفتند.»

او اضافه میکند: «میزان استقبال از زبان اسپرانتو و نوشتهها و مقالههایی که در باره این زبان در ایران منتشر شد، به حدی بود که مسئولان سازمان جهانی اسپرانتو در هلند متعجب شده بودند و به طور مرتب به ایران میآمدند تا بدانند چه اتفاقی افتاده است که این همه آدم با زبان اسپرانتو ارتباط برقرار کردهاند.» اما دوره این روند و استقبال شدید از زبان اسپرانتو در ایران هم به پایان رسید و به تدریج دایره علاقه مندان به این زبان، محدود به کسانی شد که به زبانهای جدید علاقهمند هستند. در شرایط کنونی هم انجمن اسپرانتوی ایران، در زمینه آموزش این زبان فعالیت میکند.
زبان اسپرانتو در دیگر کشورهای دنیا هم تقریباً روند مشابهی طی کرده است، هرچند آمار دقیقی در باره تعداد افرادی که به این زبان مسلط هستند، وجود ندارد و این تعداد بین ۱۰۰ هزار تا ۲ میلیون نفر برآورد میشود. پرینوش صنیعی درباره علت تفاوت زیاد این آمار میگوید: «افرادی هستند که در زمان یادگیری اسپرانتو، در آمار به حساب میآیند، ولی کسانی مثل من که بعد از سالها فعالیت در زمینههای مختلف مرتبط به زبان اسپرانتو، دیگر عضو انجمن جهانی اسپرانتو نیستم، در محاسبات جایی ندارند.»
او اضافه میکند: «ارتباط با دنیاهای جدید، علت اصلی گرایش من برای یادگیری اسپرانتو بود. الان من ارتباطات گستردهای با افراد مختلف در سراسر دنیا دارم و دوستانی دارم که از طریق زبان اسپرانتو با آنها آشنا شدهام.»
البته فقط خانم صنیعی چنین نظری ندارد. تأکید بر گسترده شدن روابط اجتماعی و بینالمللی افراد با یادگیری زبان اسپرانتو، محور اصلی فعالیتهای تبلیغی انجمن جهانی اسپرانتو است. الان اسپرانتیستهای دنیا در نشستهایشان سرود مشترکی را سر میدهند که شعرش با الهام از نظرات دکتر زامنهوف، مبدع اسپرانتو، سروده شده است. آنها پرچم مشترکی به رنگ سبز و سفید هم دارند و ادبیات اسپرانتو در بیش از یک قرن اخیر، پیشرفت قابلتوجهی داشته است و نویسندگان و هنرمندانی بنام، آثارشان را به این زبان منتشر کردهاند. درواقع میتوان گفت اسپرانتو زبان مشترک گروهی است که بدون آنکه از یک کشور مشخص یا وابسته به یک موقعیت جغرافیایی خاص باشند، با وابستگیهای زبانی و تا حدی فرهنگی، کنار هم جمع شدهاند.
برایان بارکر، هماهنگکننده امور پارلمانی انجمن اسپرانتو در لندن هم زبان اسپرانتو را دارای ماهیت بینالمللی میخواند و میگوید: «با آموزش این زبان، به ملتها کمک میشود به درک متقابلی برسند. افرادی در سراسر جهان هستند که با این زبان ارتباط برقرار میکنند و با هم صحبت میکنند، بدون آنکه کشور یا فرهنگ مشترکی داشته باشند. اسپرانتو یک زبان واقعی است که به ایجاد چنین ارتباط و تفاهمی در سراسر دنیا کمک میکند. با این حال، در شرایط کنونی، سخنرانان بیشتر نشستها و کنفرانسهای بینالمللی در سراسر جهان به انگلیسی صحبت میکنند و حتی گفته میشود که انگلیسی زبان بینالمللی غالب در دنیا است.
برایان بارکر در مقابل طرح این دیدگاه، میگوید: «زبان انگلیسی یک زبان امپریالیستی است و زبانهای امپریالیستی بر این اساس در سراسر دنیا گسترش پیدا کردهاند که هرچه پول بیشتر و قدرت بیشتری داشته باشید، زبانی که به آن صحبت میکنید، بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. ولی اسپرانتو یک زبان بیطرف است و گرایش سیاسی ندارد. آیتالله خامنهای مشکلی با آموزش این زبان ندارد. در چین همچنین نظری وجود دارد و کنفرانس امسال اسپرانتو در کوبا برگزار میشود. در آخرین کنفرانسی هم که داشتیم آقای کاسترو، رییس جمهوری کوبا به نشست آمد. در واقع زبان اسپرانتو کاملاً در سراسر دنیا بیطرف است و ارتباط بینالمللی منصفانهای را شکل میدهد که تمام طرفهای درگیر در آن، در سطح برابری هستند.»
شاید به همین دلیل است که گروهی از نمایندههای پارلمان بریتانیا، انجمن جهانی اسپرانتو را برای دریافت جایزه صلح نوبل نامزد کردهاند. آقای بارکر از نامزد شدن انجمن جهانی اسپرانتو برای دریافت این جایزه دفاع میکند و میگوید: «سال قبل، باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا این جایزه را دریافت کرد. ولی بحثهای زیادی مطرح است که جایزه صلح نوبل بر اساس دستاوردهای افراد به آنها داده میشود، ولی آقای اوباما فقط در انتخابات برندهشده بود و برای صلح جهانی کاری نکرده بود. با این حال، جایزه صلح نوبل را گرفت و این موضوع، با اینکه تاکید میشود برای دریافت جایزه صلح نوبل باید حتماً افراد اقدام عملی انجام دهند، درست در نمیآید.»
او اضافه میکند: «باراک اوباما در زمان دریافت جایزه صلح نوبل، هیچ کاری برای صلح نکرده بود، ولی سازمان ما، سالها بهسختی تلاش کرده است تا با آموزش زبانی مشترک و بیطرف، شرایط برای درک متقابل و تفاهم افراد از ملتها و کشورهای مختلف فراهم شود. به خاطر همین تلاشها هم نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شده است.»