در اول آذرماه ۱۳۸۰ سمیناری جهت آشنایی با زبان اسپرانتو در خانه فرهنگ مهرآباد برگزار شد که یکی از سخنرانان آن خانم فریبا نوری مجد صاحبامتیاز و مدیرمسئول مجله پیام سبراندیشان بود. اینک متن سخنرانی ایشان:
به نام خدا
با سلام و خیرمقدم به همه حضار گرامی؛ سخنم را درباره ضرورت زبان بینالمللی با دو سؤال آغاز میکنم که:
هدف زبان بینالمللی چیست؟ و آیا ایجاد یک زبان بینالمللی ضرورت دارد؟ پاسخ این دو سؤال کاملاً آشکار است. چرا که زبان بینالمللی وسیلهای است که برای ارتباط افکار و احساسات بین مردم بکار میرود و همانند سایر وسایل ارتباط جمعی بهعنوان ابزاری استفاده میشود که جای آن در زندگی اجتماعی جامعه متمدن بشری نمیتواند خالی باشد. هیچکس نسبت به ضرورت وسایل ارتباط جمعی در برقراری ارتباط تردید ندارد. در نتیجه هیچکس درباره ضرورت ایجاد یک زبان بینالمللی نیز شک ندارد.
ولی برخی فکر میکنند زبان بینالمللی غیرضروری است. زبانی بازدارنده است و به روح ملی خلل وارد میکند. شاید دلیل مخالفت آنها با زبان بینالمللی این است که آرمان و ایده زبان بینالمللی را درک نکردهاند. گاهی آنها تصور میکنند که آرمان نهایی زبان بینالمللی این است که زبانهای ملی و سرزمینی را از دور خارج کند و همه ساکنان کره زمین به یک زبان سخن بگویند و بنویسند. این یک سوءتفاهم است. ایده زبان بینالمللی هرگز آن طور نیست. زبان بینالمللی هرگز قصد ندارد مانع وسدی در برابر زبانهای ملی و محلی باشد؛ بلکه برعکس هدف آن این است که به زبانهای ملی یاری برساند. بشر به واسطه زبان است که تبادل افکار میکند. زبان بینالمللی هرگز بر آن نیست که خود را بر زندگی داخلی مردم تحمیل کند. ازآنجا که زبان بینالمللی بیطرف است هرگز خود را بر امور داخلی مردم تحمیل نمیکند و از آنجا که زبان کمکی است هرگز مانعی برای زبان ملی یا سرزمینی نخواهد بود. بهطورکلی در دنیای جدید زبان بینالمللی به هیچ وجه امر پیش پا افتادهای نیست و بر اساس نیاز عصر پدید آمده است.
ارتباط بینالمللی مردم در عصر حاضر آن چنان پیچیده است که هر شخصی به یادگیری چند زبان نیازمند است. زبان خارجی یکی از مواد اصلی دروس مدارس در کشورهای گوناگون شده است. در حال حاضر تسلط بر تنها یک زبان ملی خارجی امری بیهوده است. خواهناخواه باید زبان دوم و سوم و حتی چهارم را نیز آموخت. البته به نظر یک فرد عادی آموختن تمام زبانهای ملی الزامی نیست. اما برای آنها که از آموزش عالی بهرهمند هستند یا کسانی که باید در عرصههای سیاست بینالملل یا تجارت بینالملل فعالیت نمایند؛ لازم است به چند زبان خارجی مسلط باشند. این بدان معناست که برای آنها فراگیری زبانهای ملی اصلی جهان ضرورت دارد.
افراد یک کشور مدت مدیدی را وقف فراگیری زبان کشور دوم؛ سوم و حتی چهارم میکنند. درحالیکه در همین هنگام افرادی از کشور دوم سالهای بسیاری را برای آموزش زبان کشورهای دیگر هدر میدهند و مردمی از کشور سوم یا چهارم به ترتیب ناچارند سالهای بسیاری را صرف یادگیری زبانهای بیگانه نمایند. این موضوع ازنقطهنظر اقتصاد زمان عاقلانه نیست. در طول زندگی بشر اختراعات زیادی برای صرفهجویی در زمان انجام گرفته؛ ماشینها اختراع شدهاند که زمان را ذخیره کنند. راهآهن؛ کشتی؛ و وسایل این قبیل را بکار گرفتهاند که در مسافرت صرفهجویی شود ولی موفق نشدند چارهای بیندیشند تا از مدتی که صرف فراگیری زبانهای گوناگون میشود کاسته شود. دقیقاً به دلیل چنین نیازی آرمان زبان بینالمللی به وجود آمد. به بیان دیگر زبان بینالمللی ابزاری است برای زندگی اجتماعی جدید به منظورصرفه جویی در زمان و کارایی مؤثرتر.
حالا باید ببینیم چه زبانی شایستگی دارد بینالمللی شود؟ آیا میتوان یک زبان ملی را بهعنوان زبان بینالمللی پذیرفت؟ ظاهراً درستترین راه حل انتخاب یکی از زبانهایی است که بیشترین مردم از آن استفاده میکنند و سپس اطلاق زبان بینالمللی به آن است. بر اساس این دیدگاه فقط زبان چینی شایستگی آن را دارد که بینالمللی محسوب شود چون افزون بر یک میلیارد نفر به زبان چینی سخن میگویند که در مقایسه با آن سخنگویان زبان انگلیسی یا اسپانیولی خیلی کمتر است. اما فراگیری زبان چینی بسیار مشکل است؛ بهطوریکهیک اروپایی حداقل به هفت یا هشت سال وقت نیاز دارد تا آن را کامل بیاموزد. در نتیجه زبان چینی شایستگی آن را ندارد که زبان بینالمللی باشد. از زبان چینی که بیشترین کاربرد را دارد بگذریم آیا امکان دارد که زبان انگلیسی؛ فرانسوی؛ روسی یا اسپانیولی را بهعنوان زبان بینالمللی پذیرفت؟ اینک مشکل دیگری به وجود میآید. ازآنجاکه همیشه زبان با قدرت سرزمینی مربوط است؛ اگر یک زبان ملی بهعنوان زبان بینالمللی پذیرفته شود؛ سرزمینی که در آن به آن زبان سخن میگویند موقعیت مناسبی در زمینه فرهنگ جهانی بهدست میآورد که برای ملتها و سرزمینهای دیگر اصلاً قابلتحمل نیست. اگر یک زبان ملی معین بهعنوان زبان بینالمللی پذیرفته شود ملتهای دیگر با آن مخالفت میورزند. همچنین هر زبان ملی حتی اگر بهعنوان زبان بینالمللی پذیرفتهشده باشد؛ برای مردم سرزمینهای دیگر به سختی قابل یادگیری است. میتوان گفت که پذیرفتن هریک از زبانهای ملی موجود بهعنوان زبان بینالمللی کاملاً غیر دمکراتیک است.
اولین شرط زبان بینالمللی سادگی و آسانی یادگیری آن است. زبانی که یادگیریاش مشکل باشد هرگز نمیتواند در سراسر جهان گسترش یابد. درحالیکه هر زبان قومی بر اساس عادات ملی گسترشیافته و
بیقاعده و غیرمنطقی است بنابراین بهآسانی قابل یادگیری نیست. تنها زبان فرا ساخته واجد ویژگیهای سادگی و آسانی آموزش است. پس میتوان نتیجه گرفت که زبان فرا ساخته شایسته است که زبان بینالمللی شود.
حال کدام زبان فرا ساخته میتواند بینالمللی شود؟ کاملاً روشن است. آن زبانی میتواند پذیرفته شود که به بهترین صورت بهعنوان زبان بینالمللی گسترشیافته باشد.
طی چند دهه گذشته طرحهای بسیاری در زمینه زبان بینالمللی به وجود آمدهاند که اکثر آنها هرگز مورد استفاده واقع نشدند و بعضی از آنها پس از اندک مدتی به کار بردن از میان رفتند. فقط این اسپرانتو است که توسط میلیونها نفر طی چند دهه گذشته عملاً مورد بهرهبرداری قرارگرفته است. در نتیجه اسپرانتو یگانه زبان بینالمللی مناسب است و پذیرفتن اسپرانتو بهعنوان زبان بینالمللی تنها راه حل مشکل زبان بینالمللی است.
زبان اسپرانتو در دوران جوانی یک انسان آفریده شد. مخترع آن کهلودویکلازارزامنهوف نام داشت نخستین طرح زبان جهانی را در سن ۱۹ سالگی و اولین کتابچه مربوط به آن را به نام زبان بینالمللی در ۲۸ سالگی با نام مستعار دکتر اسپرانتو منتشر ساخت. وی در دوران طفولیت با چندین زبان مختلف آشنا شد ولی از همان ابتدا مسئله تعدد زبانها؛ احساسات او را جریحهدار نمود. زامنهوف در شهر بیالیستوک لهستان به دنیا آمد شهری که در آن ۴ قوم روس-لهستانی-آلمانی و کلیمی سکونت داشتند و هر قوم به زبان خود سخن میگفت و با اقوام دیگر روابط خصمانهای داشتند. او احساس میکرد در چنین شهری بیش از هرجای دیگری به دلیل تنوع زبانها در فشار قرار گرفته و فکر میکرد این تنوع و کثرت زبانی یکی از پایههای عمده اختلاف و نزاع در بین اقوام است. و از همین جا طرح زبان بینالمللی واحد به ذهن او رسید.
علت اینکه اسپرانتو بر از مرحله آزمون به در آمد و در سراسر گسترده شد به علت ساختار منطقی آن است. به ساری متقاعد شدند که پدیده اسپرانتو یکی از عجایبی است که در عصر جدید به وقوع پیوسته است. هرچند زامنهوف زبانشناس نبود بلکه چشم پزشک بوده ولی بر اساس نبوغ زبانشناسی خود طرح بسیار کاملی را برای اسپرانتو ریخته است. برتری اسپرانتو به خاطر منطقی بودنش است و به این خاطر یادگیری آن بهتر و راحتتر و کاربرد آن امکانپذیر میشود. یکی از خصوصیات آن آسانی و تغییرناپذیر بودن تکلم آن است.
چرا ساده؟ ازآنجاکه هر کلمه بیاستثنا همانطور که به صدا درمیآید نوشته میشود.
قواعد پیچیده ندارد و استثنایی در آن به چشم نمیخورد؛ همچنین به دلیل وجود پساوندها و پیشاوندها ساخت کلمات جدید راحت تراست بنابراین تعداد لغتها هم کمتر میشود. دلایل دیگری نیز برای اثبات سادگی این زبان وجود دارد که هنگام یادگیری با این زبان خود شاهد آن خواهید بود.
با صرف کمتر از ۱۰۰ ساعت میتوان در سطح قابل قبولی این زبان را فراگرفت و برای آموزش آن به سالها وقت و صرف هزینههای گزاف نیاز نیست. کسی که اسپرانتو میآموزد زبانهای دیگر را بهتر یاد میگیرد. استفاده از اسپرانتو باعث میشود که ما بتوانیم با ملتهای مختلف و فرهنگهای آنان آشنا شویم و به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنیم. و با خدمات و امکاناتی که در اختیار ما قرار میگیرد مسافرتهای راحتتر و کم هزینهتری داشته باشیم.
در اینجا لازم است این را نیز بگویم که در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ تحت نظر یونسکو ۲ سری تحقیقات در مورد ارزش آموزشی اسپرانتو در کشورهای اروپایی انجام شده که در آن تحقیقات ثابتشده یادگیری اسپرانتو ۱۰ برابر آسانتر از هر زبان دیگر است.
به لطف یک سلسله اقدامات منظم و با بسیج گرایشهای مختلف فکری اسپرانتو توانسته است تاکنون نظر برخی محافل رسمی و سازمانهای معتبر بینالمللی را به خود جلب کند. ازجمله: سازمان علمی – فرهنگی و آموزشی یونسکو در سال ۱۹۵۴ عریضهای در جهت دفاع از منافع اسپرانتو دریافت کرد که توسط انجمن و سازمانهای مختلف و شخصیتهای برجسته که بین آنها زبانشناسهای بسیاری هم بود امضا شده بود. این سازمان پس از بررسیهای کامل و وقوف به کاراییهای اسپرانتو با اکثریت مطلق آرا قطعنامهای را در جهت اشاعه این زبان صادر کرد و همکاری خود را با انجمن جهانی اسپرانتو اعلام نمود. چرا که نتایج حاصل از توسعه زبان بینالمللی با اهداف و آرمانهای یونسکو هماهنگی کامل دارد.
اسپرانتو امروزه در همه کشورهای اروپایی و بسیاری از دیگر کشورهای جهان نظیر ژاپن؛ کره؛ چین – کانادا- کوبا-برزیل –استرالیا-آمریکا و غیره پدیدهای کاملاً شناختهشده است و در سطحی وسیع تدریس میشود ولی متأسفانه با آنکه هزاران اثر ارزشمند علمی و ادبی به اسپرانتو تألیف یا ترجمه شده است و صدها مجله و نشریه در زمینههای گوناگون به این زبان ترجمه میشود و دهها فرستنده رادیویی در این سو و آن سوی جهان به اسپرانتو برنامه پخش میکنند؛ این پدیده هنوز در ایران برای همگان شناخته شده نیست. با این حال با توجه به کمبود امکانات آموزشی و کتابهای درسی اسپرانتو از سالیان پیش بسیاری افراد به یادگیری این زبان پرداختند و از میان آنها برخی کوشیدند این زبان را به دیگر ایرانیان معرفی کنند. در سالهای اخیر روند آشنایی با اسپرانتو و گسترش آن در کشورمان از شتاب امیدوارکنندهای برخوردار شده است.
در پایان جا دارد جملاتی را از روح بلند ملت هند – گاندی – بیان کنم:
“من شایسته میدانم که هرکس در زادگاه خود پول بومی خویش را خرج کند؛ طبق تقویم سنتی خود گاهشماری کند و به زبان مادری خود سخن بگوید. ولی در روابط میان ملتها من طرفدار یک پول بینالمللی – یک تقویم بینالمللی و یک زبان بینالمللی همانند اسپرانتو هستم. من اسپرانتو را خواندهام آن را بسیار آسان یافتهام. اسپرانتو به خاطر هدفی نجیب و انسانی بنیانگذاری شده است و شایسته رویارویی با مهربانی و لطف است.”

علی اصغر کوثری
بسیار عالیست . اما سه تا ای کاش :
۱- ای کاش تصویر خبر در روزنامه ی همشهری را تمام صفحه و حتی به صورت پی دی اف هم می گذاشتید . و اصولا خیلی خوب است این بریده های جراید را در وبلاگ گذاشتن. و این که مطالبتان همیشه مستند به مدارک باشد.
۲- ای کاش علاوه بر فایل متنی سخنرانی که لطف نموده و عرضه نموده اید ، فایل تصویری ( فیلم ) و یا دست کم فایل شنیداری آن سخنرانی و یا حتی کل سمینار را عرضه نمایید.
۳- ای کاش عکس هایی از سمینار نیز عرضه می نمودید.
و در پایان سپاس که با این کارهای اخیرتان هم خاطرات گذشته را زنده می کنید ، هم فعالیت ها و اقدامات صورت گرفته را معرفی و مستند می نمایید و هم محتوای اسپرانتو شمول وب به زبان فارسی را غنی تر می نمایید و در هنگام جستجوی واژه ی اسپرانتو نتایج بیش تری را رقم می زنید . دستتان درد نکند.
سردبیر
عکس مربوطه قرار داده شد!
پاینده باشید